پریشانی های ذهن یه بنده خدا

یه جایی واسه اینکه بنویسم تا شاید بهم کمک کنه

پریشانی های ذهن یه بنده خدا

یه جایی واسه اینکه بنویسم تا شاید بهم کمک کنه

خاطراتی از گذشته یک دوست

داشتم آرشیو SMS ها رو چک میکردم که چندتا از SMS های یکی از بهترین دوستام رو دیدم که البته یه سری از نوشته هاش بودن که برام میفرستاد الان که میبینمشون بهتر معنیشونو میفهمم و یادآور خاطراتی شد که برام خیلی اهمیت دارند

 

امروز تو سفر خواهی کرد و من وقتی دیگر

بایدی در منتظر بودنتت نیست

اما باید رفتن را نباید فراموش کرد

ای کاش کسی بود ، و من خوشحال میشدم از به او سلام دادن

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

روزهایی رو به یک روز می سپردیم در یک انتظار

می دانیم امروز هم تکرار روزی است که می گویند "آغاز خواهد شد"

در این صبح من دلم برای کسی تنگ است و می دانم صبح دیگر جمله ای خواهم گفت

و این صبح هم دلم برای کسی تنگ است

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

لحظه هایی قسم می خورم و به لحظه ای دیگر هیچ نمی دانم .

من از کدامین خدای باید بر خود ثابت کنم عشق زیباست مگر خدای تنهایی و درد

فاصلهه ها چه منظره ای دارند

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی206 شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:08 ب.ظ

امان از چرخ روزگار!

لیلیانا شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:25 ب.ظ http://liliana2.persianblog.com

صادق هدایت می گوید در زندگی درد هایی هست که مثل خوره روح آدم را می خورد ...

من هم می گویم در زندگی درد هایی هست که گ.. می زند به بقیه ی زندگی آدم ...

منتظرم لیلیانا

کم یکشنبه 29 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:22 ق.ظ

شعراتون خیلی قشنگ بود! ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد