پریشانی های ذهن یه بنده خدا

یه جایی واسه اینکه بنویسم تا شاید بهم کمک کنه

پریشانی های ذهن یه بنده خدا

یه جایی واسه اینکه بنویسم تا شاید بهم کمک کنه

پریشانی فکر

خیلی دوست داشتم حوصله و شاید وقت بیشتری داشتم تا بتونم اینجا بیشتر بنویسم تا شاید کمکی باشه

الان که دارم اینا رو می نویسم تو اتاق تاریک و خفه نشستم و احساس خفه گی و اینکه انگار دارم از فشار خورد می شم دارم و این اصلا ربطی به روزی که گذشت نداشت

یک روز کاملا عادی و بدون نکته قابل تامل

اکثرا چاره مشکلی که داریم رو می دونیم ولی یه سری عوامل که برای من تنبلی مهمترینشونه نمیذاره گامی در جهت رفعش برداریم

این وبلاگ شاید در آینده جای خوبی برای من نباشه و از دیدنش حتی اوضاع و احوالم بدتر بشه چون اکثرا وقتی وضعم خوب نیست به فکر آپ کردنش میوفتم و اینو گفتم تا اون موقع یادم باشه

بزرگی میگفت اخلاق آدم ناشی از روحیه آدم تو هر لحظه خاصه . البته عین جمله نبود ولی تو همین مایه ها بود

موقع نوشتن خیلی از نوشتهها حال بخصوص و بعضی مواقع جالب و لذت بخش داشتم و می دونستم بعدا که بخونمشون اصلا نمی تونم اون حال رو داشته باشم و نوشته ها برام فقط کلمه های پشت هم مثل بقیه نوشته هاست با این فرق که من نوشتمشون

پریشانی های فکر بدجور آدم رو اذیت میکنه

موضوعات زیادی هستند که فکر آدم رو مشغول میکنه

راههای زیادی برای هر کس برای رها شدن ازش هست ولی ...

 

۱۳۸۶

آن رفت و این أمد و این هم خواهد رفت و آنی دگر می آید به سان همانچه که بوده

و همچنان چنین خواهد بود

در این لحظه ی گذران عمر سالی عوض شد و من همانم

تبریک میگم

جمله ای که زیاد میشونیم در این روزهای زودگذر و دگر هیچ