پریشانی های ذهن یه بنده خدا

یه جایی واسه اینکه بنویسم تا شاید بهم کمک کنه

پریشانی های ذهن یه بنده خدا

یه جایی واسه اینکه بنویسم تا شاید بهم کمک کنه

نوشتن

یه کتابی بود که نه اسم کتابش یادمه نه اسم نویسندش. نویسنده اش معروف نیست.

ولی چیزی که یادمه اینه که نوشته بود    حالا دیگه ننوشتن سخت تره

و واقعا هم الان اینجوری شده

حالا یه عده رو کاغذ یا تو نت مینویسند و یه عده تو ذهنشون

 

 

...................................................................

 

 

همیشه راهی برای فرار از مسئولیت هست

این اتاق همه تنهایی کسالت آور تکراری من است که عادتی شده تکرار و تنهایی اش

از اینجا تا کجا؟  کجایی که همیشه در پی اش گشتم ولی شاید نخواستم راهی بدان بیابم

 

اتاق , سوژه و حوصله برای نوشتن کافیست !!

چرایی این نوشتن , همه ی فکر این نوشتن , باید این نوشتن , تمام نوشته های این نوشتن , تنها یادگاری لحظه های غریبم هستن

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی206 سه‌شنبه 8 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 02:45 ق.ظ

زندگی سراسر خاطره هست. همین خاطره هاست که می ماند.

1omrani(Silence) پنج‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:36 ق.ظ

نوشتن...
ننوشتن...
اتاق...
تنهایی...
نوشتن...تنهایی...اتاق...تنهایی...ننوشتن...
...

به اصطلاح دوست شنبه 12 اسفند‌ماه سال 1385 ساعت 12:38 ق.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد